- دم فرو بستن
- ساکت شدن
معنی دم فرو بستن - جستجوی لغت در جدول جو
- دم فرو بستن
- کنایه از خاموش شدن، ساکت شدن، سکوت کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صرفنظر کردن
فرو بردن هوا بریه نفس فرو بردن
چشم بر هم نهادن چشم بستن، یا چشم از چیزی. صرف نظر کردن از آن. یا چشم از جهان. مردن قطع حیات کردن
فرو بردن هوا به ریه، شهیق
کنایه از خاموشی گزیدن، سخن نگفتن، لب بستن
مردن
نگاه نکردن به کسی یا چیزی، ترک نظاره کردن
صرف نظر کردن،برای مثال دلارامی که داری دل در او بند / دگر چشم از همه عالم فروبند (سعدی - ۱۴۸)
نگاه نکردن به کسی یا چیزی، ترک نظاره کردن
صرف نظر کردن،